گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر اثنی عشری
جلد سيزدهم
سوره شصت و چهارم (التغابن) ...



ص : 187
اشاره
سورة التغابن: این سوره مبارکه نزد ابن عباس مکی است الّا سه آیه آخر که در مدینه نازل گشته است.
عدد آیات: هیجده آیه است به اتفاق امت.
صفحه 125 از 274
عدد کلمات: دویست و چهل و یک.
عدد حروف: هزار و هفتاد.
ثواب تلاوت: ثواب الاعمال از حضرت صادق علیه السّلام مروي است: هر که سوره تغابن را در نماز واجبه بخواند، این سوره شافع
او شود روز قیامت و شاهد عدل باشد بر اعمال صالحه او نزد کسی که اجازه شهادت او داده باشد و از او مفارقت نکند تا آنکه به
«1» . بهشت درآورد
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
[سوره التغابن ( 64 ): آیه 1] ... ص : 187
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
( یُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ( 1
__________________________________________________
. 1) منهج الصادقین، جلد 9، صفحه 300 )
ص: 188
یُسَ بِّحُ لِلَّهِ: به پاکی و پاکیزگی ستایش میکنند مر خداي را، ما فِی السَّماواتِ: آنچه در آسمانها است از روحانیات، وَ ما فِی الْأَرْضِ:
و آنچه در زمین است از جسمانیات.
بیان: تسبیح مکلفان به قول است، و تسبیح غیر ایشان را دو قول است: یکی به دلالت، چه آنها دالند بر کمال قدرت و علم و استغناي
ذاتی سبحانی، و دیگر تسبیح قولی که هر یک تسبیحی دارند، چنانچه در سورههاي سابقه بیان شد.
لَهُ الْمُلْکُ: مر او راست پادشاهی مطلق، زیرا خالق آسمان و زمین و آنچه میان آنهاست او باشد، وَ لَهُ الْحَمْدُ: و مر او راست خاصه ثنا
و ستایش، زیرا نعمت آفرینش و پرورش و سایر نعم نامتناهی که افاضه شده، از او است، زیرا ذات یگانه سبحانی، مبدع جمیع اشیاء
و مربی همه ممکنات، و اصول جمیع نعم و فروع آن، از فیض عمیم او است. وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ: و او بر همه چیزها تواناست
از ایجاد معدوم و افناي موجود و تغییر و تبدیل آنها بر وفق حکمت و مقتضاي مصلحت، چه نسبت ذات او بر تمام اشیاء علی السویه
است.
[سوره التغابن ( 64 ): آیه 2] ... ص : 188
( هُوَ الَّذِي خَلَقَکُمْ فَمِنْکُمْ کافِرٌ وَ مِنْکُمْ مُؤْمِنٌ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ ( 2
هُوَ الَّذِي خَلَقَکُمْ: او ذاتی است که به قدرت کامله بیافرید شما را اي آدمیان و از عدم، بوجود آورد، فَمِنْکُمْ کافِرٌ: پس بعضی از
شما کافرید به خالقیت او مانند دهریان و طبیعیان، یا کافرید به یگانگی او مانند مشرکان، وَ مِنْکُمْ مُؤْمِنٌ: و برخی از شما ایمان
آورندهاید به خالقیت و وحدانیت او مانند مؤمنین، یا بعضی از شما کافرند در باطن، و مؤمنند در ظاهر، مانند منافقان، یا بعکس که
در حال تقیه اظهار کفر نماید و در باطن مؤمن باشد مانند عمار یاسر. حاصل آنکه مکلفان بر دو قسماند: بعضی متصف به صفت
کفر به تمام انواع آن، و بعضی متسم به وصف ایمان.
تنبیه: آیه شریفه ارشاد فرماید به برهان عقلی بدین تقریر که: خداي شما
ص: 189
آن ذاتی است که بر شما تفضل فرموده اصل نعم خود را، و آن خلق و ایجاد است از عدم. بنابراین بر شما واجب است به نظر
صفحه 126 از 274
صحیح، تفکر و تأمل نمائید در معرفت او، تا دریابید به آنکه نعمت وجود از فیضان جود خالق آسمان و زمین، و عقل حکم نماید
به وجوب پرستش و ستایش چنین منعمی. و لازم آید که همه بندگان مطیع و شاکر و موحد شوند، لکن بعضی بدین فکرت، ارائه
طریق شده، مهتدي و مؤمن گردند، و بعضی تدبّر و تعقل ننموده، به غفلت و جهالت در کفر و کفران منعم باقی ماندند، لا جرم
هدایت نیافتند.
وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ: و خدا به آنچه میکنید بینا است، پس بر وفق اعمال با شما معامله خواهد کرد.
تبصره: آیه شریفه در مقام اخبار است به آنکه خداي تعالی خلق و ایجاد فرمود شما را، و در دار تکلیف دو دسته شدید، بعضی
مؤمن، و بعضی کافر. و دلالت ندارد بر آنکه کفر را در بنده خدا ایجاد کرده باشد به وجوهی:
-1 ثبوت اختیار در بندگان، و اسناد فعل به آنان.
-2 اگر او سبحانه، کفر و قبایح را ایجاد کرده باشد، لازم آید بعث انبیاء منتفی و امر و نهی صحیح نباشد.
-3 کفر و ظلم و کذب و فاحشه، قبیح، و صدور آن از ذات سبحانی محال است، زیرا تمام افعال او بر وجه حکمت و مصلحت، و از
قبایح منزه و مبرا باشد.
-4 از مصرّحات است که تمام بندگان را به فطرت اسلامی خلق فرموده، که:
و نیز حق تعالی «1» . فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها. و حدیث شریف نبوي: کل مولود یولد علی الفطرة فانّما ابواه یهوّدانه و ینصّرانه
و امثال آن تمام دلالت دارد بر آنکه خلقت الهیه بر توحید بوده است. «2» ، فرموده: خلقت عبادي حنفاء
5 -
ت
ا
ی
آ
ه
ف
ی
ر
ش
د
ن
لّ ا
د
رب ه
ک
ن
آ
ا
د
خ
ی
ض
ا
ر
ه
ب
ر
ف
ک
و
ء
ا
ش
ح
ف
و
ح
ی
ا
ب
ق
و
د
ا
س
ف
د
ه
ا
و
خن __________________________________________________
. 1) منهج الصادقین، جلد 9، صفحه 301 )
2) مدرك یاد شده. )
ص: 190
- بود، از جمله: 1- وَ لا یَرْضی لِعِبادِهِ الْکُفْرَ. 2- وَ مَا اللَّهُ یُرِیدُ ظُلْماً لِلْعِبادِ. 3- قُلْ إِنَّ اللَّهَ لا یَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ. 4- وَ لا یَظْلِمُ رَبُّکَ أَحَداً. 5
وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ الْفَسادَ.
بنابراین کافر به سوء اختیار، اعراض از حق نموده، کافر گردید، و لذا مورد مؤاخذه و معاقب خواهد بود.
[سوره التغابن ( 64 ): آیه 3] ... ص : 190
( خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَ صَوَّرَکُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ وَ إِلَیْهِ الْمَصِیرُ ( 3
خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ: بیافرید خداي سبحان همه آسمانها و زمینها را، بِالْحَقِّ: به راستی و حق و حقانیت، یعنی به حکمت بالغه و
اغراض صحیحه نه به باطل و لا طائل، یا براي بیان حق، چه آنها دلایل وحدانیت و آثار خالقیت و عالمیت و قادریت حضرت عزت
است پس مظهر حق باشد. وَ صَوَّرَکُمْ: و تصویر فرمود و بنگاشت شما را، فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ: پس نیکو گردانید صورتهاي شما را.
در حسن صورت اقوالی است:
-1 قد و قامتی به استقامت و اعضائی به تناسب و جوارحی به اعتدال آفریده که عقول در ادراك آن متحیر، و اذعان نماید که بهتر
از این صورت در آفرینش نباشد.
-2 ظاهر شما را بیاراست به کمال قدرت، و باطن شما را محلّی گردانید به جمال قربت.
-3 حقیقت حسن انسان آنکه او را به صنوف اوصاف کائنات آراسته گردانید، و به خلاصه خصایص مبدعات شرف اختصاص
صفحه 127 از 274
بخشید، تا نمودار جمیع موجودات علوي و سفلی و ملکی و ملکوتی باشد.
-4 حضرت صادق علیه السّلام فرماید: الصّورة الانسانیّۀ هی اکبر حجّ ۀ اللّه علی خلقه، و هی الکتاب الّذي کتبه اللّه بیده: صورت
انسانیه، او بزرگترین حجّت الهی است بر خلقش، و او است کتابی که به ید قدرت خود نگاشته که آثار معرفت الهی در او هویدا
باشد.
ص: 191
و این حسن صورت، نعمت بزرگی است که شکرگزاري و سپاسداري را ایجاب نماید. بعد از آن به جهت تهدید بندگان بر کفران
نعمت حسن خلق فرماید: وَ إِلَیْهِ الْمَصِ یرُ: و بسوي او است بازگشت همه در روز قیامت، پس شاکران حسن صورت را پاداش، و
کافران آن را جزا خواهد داد.
[سوره التغابن ( 64 ): آیه 4] ... ص : 191
( یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ یَعْلَمُ ما تُسِرُّونَ وَ ما تُعْلِنُونَ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ ( 4
یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ: میداند به علم کامل خود آنچه در آسمانهاست از اصناف مکونات و آنچه در زمین است از انواع
مخترعات، وَ یَعْلَمُ ما تُسِرُّونَ: و میداند آنچه مخفی دارند بر یکدیگر، وَ ما تُعْلِنُونَ: و آنچه آشکارا میکنند، وَ اللَّهُ عَلِیمٌ: و خدا
داناست، بِذاتِ الصُّدُورِ: بر آنچه در سینههاست از خواطر و افکار، یعنی عالم است به کل معلومات از جزئی و کلی و نهانی و
آشکارا.
تنبیه: در این آیه حق تعالی تنبیه فرموده به علم ازلی خود به آنچه در آسمان و زمین است، و بعد از آن به عالم بودن آنچه نهان و
آشکاراي بندگان است، و بعد از آن به عالمیت خود به خفایاي صدور، و بر آنکه هیچ چیز از کلیات و جزئیات بر او مخفی نیست.
پس سزاوار است که بندگان در جمیع حالات از ذات سبحانی ترسان و هراسان باشند، و بر هیچ چیز که مخالف رضاي او باشد
جرئت ننمایند. و تکریر علم در آن، در معنی تکریر وعید است.
[سوره التغابن ( 64 ): آیه 5] ... ص : 191
( أَ لَمْ یَأْتِکُمْ نَبَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَبْلُ فَذاقُوا وَبالَ أَمْرِهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ ( 5
و نیز بر سبیل وعید فرماید:
ص: 192
أَ لَمْ یَأْتِکُمْ نَبَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا: آیا نیامد به شما اي کفار و مخالفین، خبر آنان که کافر شدند، مِنْ قَبْلُ: پیش از شما مانند اولاد قابیل و
قوم عاد و ثمود و نوح و لوط و اصحاب ایکه و غیر آن، فَذاقُوا وَبالَ أَمْرِهِمْ: پس چشیدند عقوبت کار خود را، یعنی سزاي کفر و
مخالفت خود را در دنیا یافتند از غرق و باد صرصر و خسف و صیحه و عذاب، وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ: و براي ایشان است در آخرت،
عذاب دردناك.
[سوره التغابن ( 64 ): آیه 6] ... ص : 192
( ذلِکَ بِأَنَّهُ کانَتْ تَأْتِیهِمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَقالُوا أَ بَشَرٌ یَهْدُونَنا فَکَفَرُوا وَ تَوَلَّوْا وَ اسْتَغْنَی اللَّهُ وَ اللَّهُ غَنِیٌّ حَمِیدٌ ( 6
بعد از آن علت عذاب را فرماید:
ذلِکَ بِأَنَّهُ کانَتْ تَأْتِیهِمْ: این عقوبت در دنیا و عذاب در آخرت مر ایشان را، به سبب آنست که شأن قصه این بود که آمد ایشان را،
صفحه 128 از 274
رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ: پیغمبران فرستاده شده بر ایشان به حجتهاي روشن و معجزه هویدا، فَقالُوا أَ بَشَرٌ یَهْدُونَنا: پس گفتند آیا آدمی و
بشري مثل ما راه مینماید ما را. این تعجب و انکار ایشان است از آنکه حق سبحانه وحی به او میفرستد، و استکبار از آنکه تابع او
شوند و ندانستند که اگر رسول ملک میبود، البته به صورت بشر بود تا دیده شود به جنسیت، و مایل به او شوند، چنانچه فرماید: (وَ
لَوْ جَعَلْناهُ مَلَکاً لَجَعَلْناهُ رَجُلًا). فَکَفَرُوا وَ تَوَلَّوْا: پس کافر شدند به پیغمبران، و روي بگردانیدند از ایشان و تدبر در بینات و معجزاتی
که با آنها بود. پس حق تعالی بعد از اتمام حجت، آنها را مستأصل ساخت، وَ اسْتَغْنَی اللَّهُ: و بینیاز شد خدا از ایمان و طاعت ایشان.
تنبیه: این مطلب ثابت و محقق شده که ذات سبحانه غنی علی الاطلاق است.
پس مراد از آیه آنکه: ظاهر شد استغناي او سبحانه نزد تولی ایشان از جهت آنکه ایشان را ملجأ و مضطر و مجبور ننمود به ایمان، با
وجود قدرت کامله سبحانی بر آن. نه آنکه مراد این باشد که استغناي الهی در حین تولی آنها وجود پیدا کرد، زیرا غنی بالذات
ص: 193
میباشد، و تکلیف ایشان به ایمان، به جهت وصول نفع است به ایشان، نه به او سبحانه و تعالی.
وَ اللَّهُ غَنِیٌّ حَمِیدٌ: و خدا بینیاز است از عبادت آفریدگان ستوده بیستایش حامدان، زیرا ذات احدیّت، خالق جمیع موجودات و
فیّاض علی الاطلاق، اعطاء وجود و نعم لایتناهی افاضه فرموده. بنابراین مستحق و سزاوار ثنا و ستایش باشد، اگر چه حامدي نباشد.
[سوره التغابن ( 64 ): آیه 7] ... ص : 193
( زَعَمَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنْ لَنْ یُبْعَثُوا قُلْ بَلی وَ رَبِّی لَتُبْعَثُنَّ ثُمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِما عَمِلْتُمْ وَ ذلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسِیرٌ ( 7
بعد از آن سبب عقوبت کافران را اخبار میفرماید که:
زَعَمَ الَّذِینَ کَفَرُوا: گمان کنند آنانکه کافر شدند، أَنْ لَنْ یُبْعَثُوا: اینکه هرگز مبعوث نشوند روز قیامت، قُلْ بَلی وَ رَبِّی: بگو اي پیغمبر
در رد قول آنها: آري مبعوث خواهید شد سوگند به پروردگار من، لَتُبْعَثُنَّ: که هر آینه البته البته زنده شوید روز قیامت، ثُمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ
بِما عَمِلْتُمْ: پس هر آینه البته البته آگاه شوید به جزاي آنچه کردهاید در دنیا. مراد اخبار از محاسبه و مجازات است، یعنی البته
حساب شما کنند و شما را به جزا و سزا رسانند، وَ ذلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسِیرٌ: و این زنده گردانیدن و جزا دادن، بر خداي تعالی آسان
است به جهت قبول ماده و حصول قدرت تامه.
بیان: شخص عاقل بصیر که مشاهده نماید خلق آسمان و زمین که اعلی و اعظم و اجل از حشر و نشر است، هر آینه حکم نماید به
اینکه ذاتی که قادر است بر خلقت اجرام افلاك و کواکب، البته در جنب قدرت قاهره او، اعاده ارواح به اجساد، سهل و آسان
باشد، چنانچه در ابتدا ایجاد فرمود، لذا فرماید: (کَما بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ).
[سوره التغابن ( 64 ): آیه 8] ... ص : 193
( فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ ( 8
ص: 194
فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ: پس ایمان بیاورید به خدا و به پیغمبر او که حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است، وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا:
و به نور آنچنانی که نازل فرمودیم. مراد قرآن مجید است. تسمیه قرآن به نور، به جهت آنست که بنفسه ظاهر است در اعجاز، و
مظهر حقایق احکام حلال و حرام است. یا از حیثیت آنکه متضمن ادله و حجج هادیه است، چنانچه به سبب نور از ظلمات نجات
یابند، همچنین به واسطه پیروي قرآن، از ظلمات کفر و نادانی و شقاوت و گمراهی، به سر منزل ایمان و علم و سعادت راهنمائی
مییابند. وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ: و خداي تعالی به آنچه میکنید از اقرار و انکار، آگاه است، پس شما را بر آن جزا خواهد داد.
صفحه 129 از 274
[سوره التغابن ( 64 ): آیه 9] ... ص : 194
یَوْمَ یَجْمَعُکُمْ لِیَوْمِ الْجَمْعِ ذلِکَ یَوْمُ التَّغابُنِ وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ یَعْمَلْ صالِحاً یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئاتِهِ وَ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ
( خالِدِینَ فِیها أَبَداً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ ( 9
یَوْمَ یَجْمَعُکُمْ: روزي که جمع فرماید خدا شما را، لِیَوْمِ الْجَمْعِ: براي روزي که در آن جمع است از حساب و جزا و غیر آن. تسمیه
روز قیامت به یوم الجمع، به اعتبار آنست که جامع بعث و حساب و جزاست. یا به جهت آنکه در آن روز خلق اولین و آخرین جمع
شوند. یا از حیث اجتماع انبیاء با امم خود، یا ظالم با مظلوم، یا اهل هدایت با اهل ضلالت، یا اهل بهشت با اهل جهنم. و اشهر آنکه
در آن روز ملائکه و جن و انس با هم مجتمع شوند. ذلِکَ یَوْمُ التَّغابُنِ: آن روز، روز زیان آوردن است بر یکدیگر به جهت نزول
سعداء در منازل اشقیاء که در بهشت داشته باشند بر تقدیر اینکه نیکوکار بودند.
در مجمع- از حضرت نبوي صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مروي است: ما من عبد ص: 195
یدخل الجنّۀ الّا اري مقعده من النّار لو أساء لیزداد شکرا و ما من عبد یدخل النّار الا اري مقعده من الجنّۀ لو احسن لیزداد حسرة، و
معنی ذلک یوم التّغابن. یعنی: هیچ بنده در بهشت نرود مگر آنکه بنمایند به او جاي او را در جهنم بر تقدیر آنکه بدکار میبود تا
شکر را زیاده کند، و هیچ بندهاي در جهنم نرود مگر آنکه بنمایند مکان او را در بهشت بر تقدیر آنکه نیکوکار بود تا حسرت و
ندامت او زیاده شود. پس در آن روز مؤمن مقام کافر را در بهشت میراث گیرد، و کافر را در جهنم، جاي مؤمن درآرند. یوم
«1» . التغابن به این معنی است
یا یوم التغابن، به اعتبار آنست که هر یک از خلایق بر یکدیگر غبن [بینند]، و هر یک بر مقدار حظ خود پشیمانی و حسرت دارد.
کافر گوید:
چرا مسلمان نشدم که به بهشت روم. و مؤمن گوید: چرا عبادت بیشتر نکردم تا زیاده از این درجات داشته باشم. پس کافر غبن خود
را بیند به ترك ایمان، و مؤمن زیان خود را بیند به تقصیر احسان.
بعد از ذکر تغابن بر سبیل اجمال، بیان تفصیل فرماید: وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ: و هر که ایمان آورد به خدا و آنچه امر فرموده از اقرار به
پیغمبر و ما جاء به النبی، وَ یَعْمَلْ صالِحاً: و بجا آورد کارهاي شایسته، یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئاتِهِ: ستر فرماید خدا از او بدیهاي او را، یعنی عفو
نماید آن را، وَ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي: و داخل نماید او را در بوستانهائی که جاري است، مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ: از زیر قصرها یا اشجار آن
نهرها، خالِدِینَ فِیها أَبَداً: در حالتی که جاوید باشند در آن همیشه که زوال ندارد. ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ:
آن عفو گناه و در آوردن بهشت جاوید، رستگاري بزرگی است که فوق [آن متصور نباشد، زیرا آن جامع جمیع مصالح است از
دفع مضار و مکروهات، و جلب منافع و محبوبات.
[سوره التغابن ( 64 ): آیه 10 ] ... ص : 195
( وَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ خالِدِینَ فِیها وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ ( 10
__________________________________________________
. 1) منهج الصادقین، جلد 9، صفحه 304 و 305 )
ص: 196
وَ الَّذِینَ کَفَرُوا: و آنانکه کافر شدند به وحدانیت خدا و رسالت سید انبیاء صلّی اللّه علیه و آله و سلّم، وَ کَ ذَّبُوا بِآیاتِنا: و تکذیب
کردند آیتهاي ما را که قرآن یا معجزات پیغمبر آخر الزمان است، أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ: آن گروه کافران و مکذبان، مصاحب و
صفحه 130 از 274
ملازم آتش جهنمند، خالِدِینَ فِیها: در حالی که باقیماندگانند در آن که هرگز نمیرند تا از آن عقوبت خلاص شوند، وَ بِئْسَ
الْمَصِیرُ:
و بد جاي بازگشتن است جهنم.
تنبیه: آیه شریفه آگاه فرماید عاقبت و سر انجام مکلفین را بدین تقریر: آنان که ایمان آورند به معتقدات حقه ایمانیه و بجا آورند
اعمال شایسته و پسندیده خدا و رسول از طاعات و عبادات، وعده فرموده به دخول بهشت که از تشریفات آن، نمونهاي ذکر نماید:
بوستانهائی که جاري است زیر قصرهاي آن نهرها با نعم بیپایان، و مخلد بودن در آن که فنا و زوالی براي آنها نیست. و اما کسانی
که کافر شوند به خدا و رسول و تکذیب نمایند آیات سبحانی را، ایشانند ملازمان آتش جهنم، و بد جایگاهی است براي آنان.
تأمل در این بیان، هشیاري است براي اهل ایمان.
[سوره التغابن ( 64 ): آیه 11 ] ... ص : 196
( ما أَصابَ مِنْ مُصِیبَۀٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ( 11
بعد از آن به جهت تسلی و دلخوشی اصحاب مصائب و ارباب نوائب فرماید:
ما أَصابَ مِنْ مُصِیبَۀٍ: نرسد هیچکس را هیچ مصیبتی از مصائب، إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ: مگر به فرمان و اراده خداي تعالی.
بیان: مراد آنست که هر مصیبتی که از خدا به بنده رسد، از بیماري و سختی و قحطی و موت اهل و ولد و تلف مال و غیر آن، چون
علم الهی به همه
ص: 197
مصائب محیط، و به جمیع نوائب شامل است، اگر خواهد، میتواند آن را باز دارد، لکن براي صلاح حال بندگان و امتحان ایشان به
صبر و ثبات بر آن، یا کفاره گناهان آنها وارد سازد. بنابراین مؤمنین چون دانستند که این مصیبت و بلیه به اراده الهی از روي
حکمت و مصلحت است از وقوع آن اضطراب و دغدغه خاطر نداشته باشند، و صبر نمایند که اجر جزیل را دریابند.
وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ: و هر که ایمان آرد به خدا و رسول، و معتقد باشد که آنچه از خدا به او میرسد صلاح و خیر است، یَهْدِ قَلْبَهُ: راه
نماید خدا قلب او را، یعنی ثابت گرداند او را بر ایمان، یا مزیت لطف را به او کرامت فرماید تا به سبب آن، دل او منشرح شده،
طاعات و عبادات را زیاده کند. 2- ابن عباس گفته: راه نماید دل او را به کلمه استرجاع تا در وقت مصائب به قول: إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ
راجِعُونَ گویا شود. 3- راه نماید قلب او را به صبر و شکر تا در نعمت، شکر نماید و در مصیبت، صبر کند. 4- هر که تصدیق نماید
خداي را در وقت نعمت و بداند که آن از فضل خداي تعالی است، حق تعالی راه نماید دل او را به شکرگزاري. و هر که اذعان او
کند نزد بلیه و عالم شود به آنکه آن از عدل او سبحانه است، خدا راه نماید دل او را به صبر و تسلیم و رضا. وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ:
و خدا بر همه چیز داناست، پس میداند قلوبی را که لطف او در آن مؤثر است، و بدان جهت آن را لطف عطا فرماید. و علم دارد
به قلوبی که لطف او در آن اثر ندارد، و بدان سبب او را واگذارد. یا عالم است به صابر و شکور و جزوع و کفور، و همه را بر وفق
عدل جزا خواهد داد.
[سوره التغابن ( 64 ): آیه 12 ] ... ص : 197
( وَ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَإِنَّما عَلی رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبِینُ ( 12
وَ أَطِیعُوا اللَّهَ: و فرمانبرداري کنید خدا را در جمیع اوامر و نواهی، وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ: و فرمانبرداري کنید پیغمبر را در همه چیزها که
شما را به آن میخواند
صفحه 131 از 274
ص: 198
و از آن نهی میکند، فَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ: پس اگر روي برگردانید و اعراض کنید از فرمان و اطاعت خدا و رسول، ضرري به ساحت قدس
خدا و رسول نرسد، بلکه وبال و نکال اعراض به شما وارد گردد. فَإِنَّما عَلی رَسُولِنَا: پس جز این نیست که بر رسول ماست، الْبَلاغُ
الْمُبِینُ: رسانیدنی هویدا و آشکارا، و تبلیغ رسالت و وظیفه ابلاغ بجاي آورده، و اتمام حجت نموده. پس بر او اثمی نیست. و
عقوبت مخالفت بر معرضین طاري خواهد شد.
[سوره التغابن ( 64 ): آیه 13 ] ... ص : 198
( اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَ عَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ ( 13
اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ: خداي به حق اوست، نیست هیچ معبودي سزاوار پرستش و ستایش مگر ذات یگانه او، وَ عَلَی اللَّهِ: و بر خدا، نه بر
غیر او، فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ: پس باید توکل کنند مؤمنان، زیرا ایمان، متضمن اعتقاد است به آنکه جمیع خیرها از او است. مقتضی
دارد که کار را به او واگذارند و در کفایت مهمات، تکیه بر کرم او نمایند.
تنبیه: یکی از صفات مؤمن، توکل است:
محقق طوسی رحمه اللّه فرماید: توکل واگذاري بنده است آنچه از او صادر شود و بر او وارد گردد، بر خداي تعالی، به جهت علم
او به آنکه ذات سبحانی اقوي و اقدر است و بجا آورد آن را بر وجه احسن و اکمل. پس راضی و تسلیم گردد به آنچه او بجا آورد
با کمال اطمینان.
در احادیث معراجیه- حضرت نبوي صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرماید:
گفتم پروردگارا کدام اعمال افضل است؟ فقال اللّه عزّ و جل: لیس شیء عندي افضل من التّوکّل علیّ و الرّضا بما قسمت. فرمود
خداي عز و جل: نیست چیزي نزد من افضل از توکل بر من، و رضا به آنچه قسمت نمودم.
-2 در کافی- حضرت صادق علیه السّلام: قال: انّ العزّ و الغنی یجولان
ص: 199
فرمود: عزت و بینیازي جولان کنند، پس هرگاه ظفر یابند به محلّ توکل توطّن نمایند. .«1» فاذا ظفرا بموضع التّوکّل اوطنا
-3 امالی- ابن بابویه رحمه اللّه- فرمود رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: قال اللّه تعالی: یابن آدم اطعنی فیما امرتک و لا
«2» . تعلمنی ما یصلحک
فرمود خداي تعالی: اي پسر آدم اطاعت کن مرا در آنچه امر نمودم تو را، و تعلیم منما مرا آنچه اصلاح کند تو را.
[سوره التغابن ( 64 ): آیه 14 ] ... ص : 199
( یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْواجِکُمْ وَ أَوْلادِکُمْ عَدُ  وا لَکُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَ إِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ ( 14
شأن نزول: از ابن عباس منقول است که بعد از هجرت حضرت، جمعی از اهل اسلام قصد مهاجرت مدینه نمودند. زنان و فرزندان
به تضرع و زاري گفتند:
شما میروید، ما اینجا ضایع شویم. آنها هم به سبب شفقت به آنها، از هجرت بازماندند، آیه نازل شد:
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا: اي کسانی که ایمان آوردید به خدا و رسول و معاد، إِنَّ مِنْ أَزْواجِکُمْ: بدرستی که بعضی از زنان شما، وَ
أَوْلادِکُمْ: و اولادان شما که مانع هجرت میشوند، و در امر دین با شما امتناع میکنند و نشوز و عقوق ورزند، عَدُ  وا لَکُمْ: دشمنانند
مر شما را، زیرا نمیگذارند شما به مثوبات اخرویه و درجات عالیه فایز شوید. فَاحْذَرُوهُمْ: پس حذر کنید از ایشان و به مکائد و
صفحه 132 از 274
تملق و تضرع آنان، فریفته نشوید تا شما را از راه نبرند و از هجرت که
__________________________________________________
. 1) اصول الکافی، جلد 2، صفحه 63 )
. 2) بحار الانوار، جلد 71 ، صفحه 135 ، حدیث 12 )
ص: 200
مثمر حصول بهشت است، باز ندارند.
تبصره: این مقدمه ثابت شده که آیات قرآنی عبرت به عموم لفظ است نه خصوص سبب. بنابراین آیه شریفه گرچه نزولش خاص
باشد، لکن مفاد آن عام است به تمام مردمان در هر عصر و زمان، که حذر کنید و بیاندیشید از زنان و اولادان خود، که دشمنان
شمایند در وقتی که بخواهند مانع شوند از انجام وظیفه دینی و اوامر سبحانی، پس حذر کنید که فریفته نشوید به مکاید و تملق و
چاپلوسی آنان، و به ناگاه بربایند شما را و شما هم به سبب محبت و شفقت و علاقهمندي به آنان، تقصیر کنید در انجام وظیفه، و
خود را بازدارید از ثواب ابدیه و نعمت سرمدیه به اطاعت فرامین سبحانیه.
حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام در کلام خود فرماید: فاتّقوا شرار النّساء و کونوا من خیارهنّ علی حذران امرتکم بالمعروف
فخالفوهنّ کیلا بطمعن منکم فی المنکر. پس بترسید و بپرهیزید زنان بد را، و باشید از خوبان آنها در حذر، اگر امر کردند شما را به
معروف، پس مخالفت کنید ایشان را، براي اینکه طمع نکنند از شما منکرات را.
بعد از نزول این آیه، مهاجرین هجرت کردند. وقتی به مدینه رسیدند، دیدند کسانی که پیش از ایشان مهاجرت کرده بودند، هر
یک فقیهی کامل و دانائی فاضل شدند. قصد عقوبت زنان و فرزندان نمودند، آیه نازل شد: وَ إِنْ تَعْفُوا: و اگر درگذرید از گناه
ازواج و اولاد به ترك معاقبت ایشان، وَ تَصْ فَحُوا: و روي بگردانید از معاتبه ایشان در آنچه از ایشان صادر شده، وَ تَغْفِرُوا: و بپوشید
آن را و عذر ایشان بپذیرید، فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ: پس بدرستی که خداي تعالی بسیار بسیار آمرزنده و مهربان است، از ایشان
درگذرد. و با شما همان معامله نماید که شما با آنها بجا آورید، از عفو، صفح و مغفرت و معذلک مزیت تفضل بر شما کرامت
فرماید.
تبصره: عفو و صفح، از صفات حسنه و عام است نسبت به هر کسی که تعدي کند، خواه اقربا باشد یا دیگري عفو، گذشت و ترك
عقوبت گناه است. صفح، ترك سرزنش و توبیخ باشد. و از اخلاق حسنه است که
ص: 201
خداي تعالی امر فرموده، و از صفات الهی باشد، و بنده مؤمن آیا دوست ندارد که متصف به صفات اللّه شود، چنانچه میفرماید: وَ
لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ.
نهج البلاغه- حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام فرماید: اذا قدرت علی عدوّك فاجعل العفو عنه شکرا للقدرة علیه: هرگاه توانائی
یافتی بر دشمن خود، پس قرار ده عفو از او را شکر توانائی بر او.
و قال علیه السّلام: اولی النّاس بالعفو اقدرهم علی العقوبۀ. فرمود: اولیترین مردمان به عفو، قادرترین آنهاست به عقوبت.
[سوره التغابن ( 64 ): آیه 15 ] ... ص : 201
( إِنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَۀٌ وَ اللَّهُ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ ( 15
مَّا أَمْوالُکُمْ
: اینست و جز این نیست که مالهاي شما، أَوْلادُکُمْ
صفحه 133 از 274
: و اولادان شما،تْنَۀٌ
: آزمایش است تا ظاهر گردد که کدام از شما محبت حق را بر ایشان اختیار کند، و کدام، دل در مال بسته، و از محبت الهی غافل
شده. یا آنکه مال و اولاد، بلا و محنت، و سبب ریاضت و مشقت باشند به جهت آنکه تکلیف الهی به سبب این دو، بر انسان زیاده
میشود که مقصر آن، مستوجب عقاب و عذاب ابدي گردد، و هیچ بلائی اعظم از این دو نیست. اللَّهُ عِنْدَهُ
:خداي تعالی نزد او است،جْرٌ عَظِیمٌ
: مزد بزرگی براي کسی که محبت خدا و رسول و اطاعت ایشان را اختیار کند بر محبت اموال و اولاد.
بیان: حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام در نهج البلاغه فرماید: نگوید یکی از شما و استعاده نکند به خدا که اللهمّ انّی اعوذ بک من
الفتنۀ: بار خدایا پناه میبرم به تو از فتنه، زیرا نیست هیچکس از شما مگر که او مشتمل است بر فتنه و محیط است بر بلیه که مشکل
است رفع آن، و لکن کسی که پناه میبرد به خدا، پس باید پناه گیرد از فتنههاي گمراه کننده و هلاك سازنده.
ص: 202
بدرستی که خداي تعالی فرماید: وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَۀٌ
: بدانید مالهاي شما و اولادان شما فتنه است در دنیا. و معنی آن آنست که حق تعالی میآزماید، یعنی معامله آزمایش کننده
مینماید بر بندگان در مالها و فرزندان ایشان، تا ظاهر و هویدا شود خشم کننده مر روزي خود را و راضی شونده به قسمت روزي
خود. و اگرچه خداوند سبحان داناتر است به ایشان از نفسهاي آنها، و لکن تا ظاهر و آشکارا گردد افعال و کردارهائی که به سبب
آن مستحق میشوند به ثواب و عقاب، و میرسند به مثوبات و عقوبات، زیرا بعضی دوست میدارند پسران را و کراهت دارند
دختران را، و جماعتی دوست میدارند بسیار شدن مال را و مکروه میشمارند رخنه شدن و پریشان گشتن حال را.
[سوره التغابن ( 64 ): آیه 16 ] ... ص : 202
( فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَ اسْمَعُوا وَ أَطِیعُوا وَ أَنْفِقُوا خَیْراً لِأَنْفُسِکُمْ وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ( 16
فَاتَّقُوا اللَّهَ: پس بترسید عذاب خدا را و بپرهیزید از موجبات عقاب او، مَا اسْتَطَعْتُمْ: آنچه استطاعت داشته باشید. یعنی بذل جهد و
طاقت خود کنید در پرهیزکاري و ترس از حضرت عزّت، آنچه توانائی دارید.
بیان: تقوي عبارت است از نگهداري نفس از آنچه ضرر رساند به آخرت، و تکلیف لازم نمیشود مگر به قدر طاقت. و امري که
حق سبحانه و تعالی بنده را به آن مأمور سازد، ناچار است از آنکه مشروط باشد به استطاعت. پس آیه شریفه منافات ندارد با آیه:
اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ، زیرا مشروط خواهد بود به قدر طاقت، و هر یک مستلزم ترك جمیع معاصی باشد. و هر که از جمیع محارم
اجتناب نماید، از عقاب الهی رستگار است.
وَ اسْمَعُوا: و بشنوید مواعظ خداي را، وَ أَطِیعُوا: و فرمان برید اوامر و نواهی او را، وَ أَنْفِقُوا: و انفاق کنید اموال خود را در وجوه بریه
و رضاي الهیه، که این
ص: 203
شنوائی و فرمانبرداري و انفاق، خَیْراً لِأَنْفُسِکُمْ: خیر است براي نفسهاي شما، زیرا فوائد این اعمال، به نفس شما راجع خواهد شد که
آن نعم باقیه و درجات عالیه است در طبقات جنان. وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ: و هر که نگاهداشته شود از بخل نفس خود، یعنی خود را
باز دارد از بخل، و حقوق واجبه را در راه خدا بذل نماید، فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ: پس آن گروه منفقان، ایشانند رستگاران در دنیا از
دنائت، و در آخرت از عقوبت، و رسیدن به فیوضات حضرت عزت.
تنبیه: یکی از صفات رذیله مهلکه، شح، و بدتر است از بخل.
صفحه 134 از 274
و احادیث در «1» . حضرت صادق علیه السّلام فرماید: شحیح کسی است که منع نماید حق خدا را و انفاق کند در غیر حق خدا
مذمت آن وارد شده از جمله:
-1 علامه مجلسی رحمه اللّه: قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم:
محو ننماید ایمان را محو کردن شح، چیزي. «2» . ما محق الایمان محق الشّح شیء
جمع نشود شح و ایمان در قلب بندهاي هرگز. «3» . -2 قال ایضا: لا یجتمع الشّحّ و الایمان فی قلب [عبد] ابدا
-3 حضرت باقر علیه السّلام فرماید: ما من عبد یبخل بنفقۀ ینفقها فیما یرضی اللّه الّا ابتلی بان ینفق اضعافها فیما اسخط اللّه. نیست
بندهاي که بخل نماید به انفاق نمودن در آنچه رضاي خداست، مگر آنکه مبتلا شود به اینکه انفاق نماید چند برابر در آنچه سخط
و غضب خداست.
[سوره التغابن ( 64 ): آیه 17 ] ... ص : 203
( إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً یُضاعِفْهُ لَکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ شَکُورٌ حَلِیمٌ ( 17
__________________________________________________
. 1) بحار الانوار، جلد، 73 ، صفحه 305 ، حدیث 25 )
. 2) مدرك یاد شده، صفحه 301 ، حدیث 8 )
. 3) مدرك یاد شده، صفحه 302 ، حدیث 10 )
ص: 204
بعد از آن در بیان قرض فرماید:
إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ: اگر قرض دهند خدا را. مراد انفاق حقوق واجبه است و بیان آن به صورت قرض تلطف است در استدعاي به انفاق،
یعنی صرف نمائید مالهاي خود را در آنچه به آن مأمور شدهاید، قَرْضاً حَسَ ناً: صرفی نیکو، یعنی انفاق مقرون به اخلاص باشد. یا
مراد از قرض، صدقه باشد، یعنی صدقه دهید از طیب نفس نه بر وجه کراهت، یُضاعِفْهُ لَکُمْ: زیاده گرداند خدا ثواب آن را براي
شما یکی را به ده تا هفتصد و به غیر حساب، وَ یَغْفِرْ لَکُمْ: و میآمرزد گناهان شما را که پیش از این کرده باشید از امساك و ترك
انفاق و غیر آن، وَ اللَّهُ شَ کُورٌ حَلِیمٌ: و خدا جزا دهنده سپاسداران است، چه عطیه جزیل، در مقابل صدقه قیل میدهد بردبار است به
عقوبت ممسکان و بخیلان.
بیان: دو وصف عظیم را ذکر فرموده: یکی شکور که دال است بر آنکه هر که در شکرگزاري حق، جد و جهد نماید، حق تعالی نیز
در مقابل آن، مثوبات بالغه و جزاي وافیه کرامت فرماید. حلیم است، یعنی بردبار، و تعجیل در عذاب ننماید، اگرچه گناهان بندگان
بسیار شود، و این از غایت کرم و لطف او است.
[سوره التغابن ( 64 ): آیه 18 ] ... ص : 204
( عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ( 18
عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ: داناي نهان و آشکار است، پس میداند آنچه ظاهر میکنید از تصدق، و آنچه پنهان میدارید از اخلاص و
ریا، الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ: غالب است به تمام قدرت براي انتقام کشیدن از متمردین، حکم کننده به کرامت و رفعت به متصدقین، یا هر چه
نماید بر وجه حکمت و مصلحت باشد از ثواب و عقاب، یا داناي به متصدق و ممسک در جمیع احوال.
ص: